روایتی متفاوت برای یکی از گران قیمت ترین نقاشی های تاریخ دنیا

جیغ های بی صدای من!

تصویر مرجان داودی

مرجان داودی

من و دوستانم یک روز عصر در حال قدم زدن در یک جاده بودیم؛ ناگهان آسمان همانند خون سرخ شد. من ایستادم و در حالی که به شدت خسته بودم به سمت نرده‌ها خم شدم. زبانه‌های آتش و خون سطح آبی آبدره را در بر گرفت. دوستانم به قدم زنی ادامه دادند و من از آن‌ ها عقب افتادم، در این لحظه در حالی که از ترس می‌ لرزیدم، صدای جیغ بیکران طبیعت را شنیدم…

نقاش تشویش و اضطراب

“ادوارد مونک” را که به عنوان نقاش تشویش و اضطراب می شناسند این جمله ها را برای کشیدن اثر “جیغ” به این شکل پشت سر هم قطار کرده است تا اثرش را این گونه تعریف کند و توضیحش را هم ضمیمه نقاش اش کرده تا تماشاگر را به نوعی در موقعیت و حال و هوای پریشان خودش قرار دهد…

اینکه در کسری از ثانیه این هنرمند چه تصویر و صدایی از طبیعت دیده و شنیده است را تنها خودش می داند چرا که آنچه او دیده را در برداشت از روایتی که بیان کرده، قطعا دوستانش ندیده اند!

به همین دلیل است که هنرمندان و کارشناسان و علاقه‌مندان به این اثر هنری سالهاست می کوشند تا رمز و راز این نقاشی به ظاهر ساده را کشف کنند.

نقاشی که بیانگر ترس اگزیستانسیال انسان مدرن است

تعدادی از کارشناسان هنری چهره آشفته مردی که در مرکز تصویر قرار گرفته را با خطوط مواج و پر اضطراب اطرافش، نشان از ترس اگزیستانسیال انسان مدرن می دانند.

هرچند در تاریخی که این اثر هنری خلق شده به اندازه امروز دنیا در تسخیر تکنولوژی و ربات ها و از همه مهم تر هوش مصنوعی نبوده که بی شک اگر امروز این نقاشی کشیده می شد؛ تشویش و پریشانی اش هم چند برابر بود!

یکی از گران قیمت ترین تابلو های نقاشی تاریخ

“مونک”هنرمندی است که در تلخی های زندگی نفس هایش به شماره افتاده و ردپای زخم ها و دردهایش از زندگی در نقاشی هایش به ویژه اثر”جیغ” پیداست.

همانطور که می دانیم بیش از یک قرن از خلق اثر “جیغ” می گذرد؛ تابلویی که تصویری حقیقی از تک تک آدمها به هنگام رویارویی با دردهاست.

این اثر هنری در دوره خودش ارتباط عجیبی با مردم برقرار کرد تا اندازه ای که در سال ۲۰۱۲ با قیمت ۱۲۰ میلیون دلار به فروش رسید؛ که این عدد و رقم بیانگر این نکته است که این تابلو در آن دوران گران‌قیمت‌ترین تابلوی نقاشی تاریخ شناخته شده است.

پدیده ای به نام ابرهای جیغ کشان

جالب است بدانید پدیده نادر اقلیمی به نام “ابرهای جیغ کشان” وجود دارد که بعضی از دانشمندان دریافتند “مونک” در آن لحظه تصویری از این ابرها را مشاهده کرده است.

“هلن موری” از دانشگاه اُلسو می گوید که “مونک” شاهد یک پدیده نادر آب‌وهوایی به نام “ابر رنگین‌تاب” یا “ابرهای جیغ‌کشان” بوده است که در این شرایط رنگ آسمان قرمز و شکل ابرها ترسناک می شود. اما پدیده ابرهای رنگین‌تاب ۹ سال پیش از این‌که “مونک” تابلو را بکشد، اتفاق افتاده و مونک آنها را ندیده است.

این یک فرضیه است که همانطور که از سخنان این دانشمند پیداست نقض شده است.پس مونک چه تصویری را مشاهده کرده است؟

شاید او پدیده شگفت انگیز شفق‌های قطبی را دیده که در نیمکره شمالی و معمولاً بر کشور‌هایی مانند نروژ، سوئد و جزایر شتلند دیده می‌شوند که همراه با درخشش نورهای آبی، سبز و قرمز در آسمان است.

شاید هم ابری با نام “ژاک کاستیو” را دیده که شکل هایی وحشت آور دارد و نشانگر خشونت و تشویش و هرج ومرج است و تشکیل چنین ابرهایی در هنگام طلوع یا غروب با رنگهای عجیبی همراه می شود که شبیه به نقاشی های سورئال می ماند.

در ایران هم در نیشابور ابرهای عجیب و غریبی مشاهده می شوند و به شهر ابرها معروف است یا جنگل ابر در روستای “فیلبند” در شهرستان بابل.

یا همین چند وقت پیش که ابرهای عدسی شکلی در خلخال دیده شد و….

نکته جالب توجه در این اثر هنری و دیگر آثار هنرمندان زاویه دید و احساس هنرمند برای به تصویر کشیدن پدیده های زیست محیطی است.

در بیشتر آثار هنرمندانی که علاقمند به نقاشی یا عکاسی و فیلمبرداری از طبیعت هستند ابرها نقش مهمی را ایفا می کنند مثلا عکاسان و فیلمبرداران برای جلوه گری بیشتر ابرها از فیلتر استفاده می کنند و آنها را به شکلی اغراق شده نمایش می دهند.

حال بسته به حال و هوا و احساس هنرمند جلوه گری ابرها متفاوت است نمونه اش فیلم “دختری با گوشواره های مروارید” که برداشتی از آثار برجستهٔ نقاش هلندی “یوهانس فرمیر” با بازی درخشان “اسکارلت جوهانسون” است.

در نمایی از فیلم می بینیم نقاش که پی به استعداد هنری دخترک خدمتکار خانه اش برده است به او ابرها را نشان می دهد که چه رنگی دارند و دخترک رنگهای متفاوتی که در ابرها می بیند را شرح می دهد.

شاید به جرات بتوان گفت که لطافت این سکانس از فیلم به طرز شگفت انگیزی متفاوت ترین تصاویر و دیالوگ ها با چاشنی احساس و روح هنر را داراست که در کالبد نقاش و دخترک نهفته و وجه اشتراکشان است.

در هر حال می توان گفت که نگاه هنرمندان نسبت به محیط پیرامونشان متفاوت است و ارتباط مستقیم با روحیات آنها دارد؛ از زاویه دوربین “مونک” دنیا مشوش است و انسان ها با ترس هایشان زندگی می کنند و از زاویه دوربین هنرمندی دیگر دنیا مملو از لطافت و زیباییست.

ناگفته نماند که انسان ها در مسیر زندگی و مواجهه با ناملایمات و رنج ها و سختی ها بارها فریادهایشان را گاهی با صدا جیغ می کشند و گاهی هم بی صدا فرو می خورند مضاف بر اینکه در لحظه های عشق و آرامش و آسایش زندگی هم بارها و بارها لبخند و زیبایی و لطافت طبیعت را تماشا می کنند…

در حقیقت هر تاریکی جهنم رنگ هایی است که در روزهای روشن فرعونی کردند و غروب سمفونی مرگ نت هایی است که طنین لحظه های نابی با خورشید داشتند؛غروبی از دورهمی رنگ های جهنمی.

 

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط